مبارزه با حیوان ازارى

این وبلاگ جهت مبارزه با حیوان آزارى و حمایت از حقوق حیوانات ساخته شده ، دوست عزیز به حمایت شما نیازمندیم........

مبارزه با حیوان ازارى

این وبلاگ جهت مبارزه با حیوان آزارى و حمایت از حقوق حیوانات ساخته شده ، دوست عزیز به حمایت شما نیازمندیم........

affray!!

یه خاطره اى به یاد دارم که متاسفانه همیشه باعث ناراحتیم بوده و هست و یادم هست که تا مدت ها عواقب منفى این اتفاق تو ذهنم مونده بود .....
دوم دبیرستان بودم و با دوستام میرفتم یه پارک خلوت و محلى ، حوالى توانیر.
یه مرد مو قرمزى همیشه اطراف اون پارک پرسه میزد ،
نسبت به فرهنگ محل توانیر تیپى داشت که فریاد میزد من خلاف کارم ،
همیشه هم یه جور  بد و منظور دارى به ما نگاه میکرد یعنى به دختراى ١٥،١٦ ساله !
اون مرد موهاى قرمز و نا مرتبى داشت کیف کمرى میبست  کتونیاى بد فرم میپوشید...
همیشه حس بدى به این مرد داشتم
دیگه کم کم دیدیم پسراى جوون  یا زناى غیر معمول  میان پیشش و میرن و فهمیدیم مواد فروش ! 
من با این که یه دختر بچه بودم ،
 زنگ زدم پلیس اما هرگز بعد از تلفنام به پلیس فرصت نمیشد صبر کنم ببینم میگیرنش یا نه....
و هرگز هم نگرفتنش 
تا اینکه یه روز که ما دوباره پارک بودیم
یه پسر بچه هم سناى خودمون  دم در پارک بود کاملاً عصبى و بى قرار ! 
تا اینکه مو قرمزى اومد و من اولین و وحشتناک ترین صحنه رو دیدم !
کش بسته بود به دست پسر داشت با سرنگ  ..... 
من تا صحنه رو دیدم باز زنگ زدم به پلیس
نیومد
باز زنگ زدم
نیومد
٣،٤ بار زنگ زدم ، 
با این که میدونستم عاقبت خونه نرفتنم چیه اما خونه نرفتم ٢ ساعت صبر کردیم پلیس نیومد ، هوا تاریک شد
نهایتاً 
اومد
مرد خلافکار همونجا بود ،
پلیس با ماشین وارد پارک شد یکم اااکى  اینور اونور و با چشم ! گشت من ااصلاً به رو خودم نیاوردم که من زنگ زدم  ، ترسیدم .

 پلیس هم  دید خبرى نیست دورو بر ماشینش البته!!!
 بعد شروع کردن کیک و آب میوه خوردن ......
حرص که اون موقع خوردم و شوکى که بهم وارد شد هیچ وقت فراموشم تمیشه.....

گاهى وقتا از هر وقت دیگه مطمئن تر میشم 
که آدم هاى حیوانان تر از حیوان بیشتر از تعداد خود حیوانات !
مامورین کلانترى که به دزد و قاتل  و مواد فروش ! اعتنایى ندارن اهمیت نمیدن ، 
گافیه یه حیوون دست کسى تو خیابون ببینن
دوستى تعریف میکرد که تو اتوبان تهران-کرج به خاطر 
حمل سگ بدون باکس گرفتنش ، بعد پلیس تهدیدش کرده که ارجاعش میکنه به پلیس امنیت!!!!
حالا امنیت چرا نمیدونم
حتماً سگ یا گربه عامل اصلیه اعتیاد ، تجاوز ، دزدى و....
و ١٠٠ در ١٠٠ عامل سلب امنیت جانى و مالیه هممه ى ماست !
گاهى وقتا جز متاسفم چیزى میشه گفت؟!

( بابت تاخیر عذر خواهى میکنم ، احوال ناخوش و شروع امتحانات دلایلش بود ....
دوستان بلاگفایى خوشحالم برگشتین و همسایه ما در بلاگ اسکاى شدین....) 
نظرات 2 + ارسال نظر
بهمن سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 00:12

سلام خانم لطفی عزیز
امیدوارم رفع ناخوشی و کسالت شده باشه و نتیجه امتحاناتم خوب بوده باشن ...
یادمه دزدی از خونه مون سرقت کرده بود ! خانومم قیافه شو دیده بود .
من خدارو شکر میکردم که ختم به خیر شده و به خود پلیسها گفتم راستش من امیدی به شما ندارم که دزدمو بگیرین برا همینم نمیخواستم شکایت بکنم ! و الانم به اصرار خانومم اومدم برا شکایت ...
خسته ت نکنم ...
بعد از چند روز پیگیری متوالی و خسته کننده ! یه روز افسر پلیس بهم گفت :
هوووووووووووووووه !!! خسته نشدی بس که میری و میای ؟
مررررد حسابی ! برو خدارو شکر کن که زن و بچه ات سالمند ...
حالا شما انتظار داشتی تا تلفن زدی چند گروه کماندو بریزن توی پارک ...
اگه اون مرد خلافکار ترسی از قانون داشت که با ظاهر خلاف نمیومد توی پارک ...

بله ، از این دیدگاه انقدر خاطرات بد دارم که نگو !!
پلیس امنیتى کشورمون قبول دارم سطح بالایى قرار داره ، اطلاعات قوى سپاه قوى ترى داریم که بسى جاى شکر داره!
اما این پلیسکا ! گند زدن به کل سیستم!

سهیلا سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 15:31 http://rooz-2020.blogsky.com/

واقعا جای تاسف داره.
آدم چی میتونه بگه که این خانه از پای بست ویران است...

بله ، جاى تاسف داره....
اما جاى امیدوارى هم هست...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.